دوستان و علاقمندان به شعور ناشناخته،
به اطلاع عزیزان می رسانم؛ سوالاتی مطرح شده است که شایسته دیدم پاسخها را به عنوان یادداشت در این قسمت بیاورم.
متن سوالات:
۱-شما خداوند را چگونه درک کرده اید؟ درک خود رالطفا اگر می توانید با مثال بیان کنید.
۲-فرق روح ونفس در چیست ؟وجایگاه آن دو در انسان کجاست ؟
۳-برترین خلقت خداوند اگر انسان کمال یافته نیست پس به نظر شما برترین مو جود کیست ؟
۴-پیامبران را از نو ع بشر می دانید یا خیر ؟ جایگاه و مقام پیامبر اسلام (ص)در کجای این خلقت است ؟
۵-جن برتر است یا انسان؟ (نظر شخصی خود را صریح بیان فرمائید )
۶-جایگاه ابلیس در این خلقت کجاست ؟
۷-هدف خلقت انسان و این عوالم از نظر شما چیست ؟
۸- جایگاه ومکان عالم رو ح و عالم مردگان را در کجای این عالم قرار می دهید ؟
۹-آیا قائل به این مطلب هستید که همه انسانها دارای روح هستند ؟
۱۰-خلقت مسیح(ع)را با دید علمی به چه صورت بیان می کنید؟
فهم من در پرسش اول:
بارها به الله اندیشیده ام و بارها کتابهای مقدس از قبیل لوقا ، مرقس ، متی و یوحنا ، تورات ، تلمود ،مزامیر داوود و اوستا را که تحریفات عجیبی را متحمل شده اند ورق زده ام(چرا که در قرآن آموختم، پروردگار عزیز فرموده همه سخنها را بشنو و به بهترین آن عمل کن )و در شناخت الله کتابی زیبا تر از قرآن ندیدم. گرچه کتب ادیان نیز در سر چشمه و قبل از تحریف همین زیبائی را حامل بوده اند.
بارها در کلاسهای درس اساتید نشستم و یا به کلاسهای خصوصی آواتارها(که به هیچ عنوان چنین بدعتی را نمی پسندم)رجوع کردم و در مساجد، گوش فرا داده ام لکن دانستم که نه من و نه آنها، او را نمی شناسیم .
خیلی ها گفتند که رحمن را می شناسند و از اسرار و عظمت خلقت و دنیاهای مینوی و اسماء و بینهایت گونه شعور پیوسته و انرژی های کیهانی و راز بودا و قدرت روح و اعجاز اووم(UOM,OOM) مطلعند ولی چشمانشان همراهی نمی کرد.
پس سوال اساسی ذهن من این شد که گذشته از ادا در آوردن و مسلمان زاده شدن و تلقینات مذهبی، الله کیست؟ و نسبت من بطور واقع با رحمن در چیست؟
آنچه باور یافتم:
اگر موحدیم ، در هنگام ارتکاب گناه و عبور از ده فرمان ، اول از همه باید و باید به یاد الله بیفتیم نه چیز دیگر. در غیر این صورت سخن از خدا شناسی و ایمان فقط ادعاست.
دومین نکته در راه درک الله را از پرندگان آموختم . زمانیکه دیدم بدون اینکه انگشتری در دست کنند و تسبیح بر گردن بیندازند و تظاهر کنند ، فی البداهه و مستانه در حج اند و سرود توحید سر میدهند.و چه مشتاق برای تسبیح صبحگاهی از خواب بر می خیزند و چه غوغائی به راه می اندازند، بی هیچ سختی و محنتی به زبان قابل فهم خویش!عاشقانه !
سومین نکته را از قرآن آموختم . خواندم که خالق من به جبریل امر فرمود تا به محمد بگوید که انسان خدا را در لحظه خطر مرگ یادآور می شود (کشتی و طوفان).
و نکته آخر را در نهج البلاغه یافتم .آنرا کلیشه نکردم(همچون وردی عربی که چیزی از معنای آن نفهمم و هر پنج شنبه بر طبل جهالت بکوبم) بلکه حس کردم! امیر پرهیزکار چه زیبا فرموده :
او الهی است یگانه و یکتا که صفات ذات پاکش به حدود نیاید و هیچ تصویری مشخص نسازد. اول دین معرفت اوست و کمال معرفت ، تصدیقش و کمال تصدیق، توحیدش و کمال توحید، اخلاصش و کمال اخلاص نفی صفات از اوست . چرا که هر صفتی شاهد جدائی از موصوفش است . و هر موصوفی شاهدی بر غیر صفت . هر که الله را وصف کند پس قرینی بر او آورده است و قرین دلالت بر دوگانگی ست . پس دوگانگی حاکی از تجزیه ست و تجزیه انگاری نشان از نادانی ست . و نادانی سبب اشاره ست و اشاره باعث حدود است . پس حدود سبب اندازه است.اگر پنداشتی او در چیست؟پس او را گنجانده ای . و اگر او را بر روی چیزی علامت نهادی پس درون آن چیز را خالی از او انگاردی. نیستی بر هستی او سبقت نداشت و بر هستی او ، هستی سبقت نیافت.
با همه شیئ است بدون پیوستگی و غیر همه اشیاء است بدون گسیختگی. مبدع هستی ست بی حرکت و ابزار . یگانه ای بی نیاز به مونس که از فقدان مونس وحشت ندارد.
سخنی در استدلال و منطق و در ظرف کلام از آوای امیر شیوا تر نشنیدم و ندیدم!
و کلام فرزند خلف او حسین ابن علی، نوه رسول الله (در کتاب بلاغه الحسین)حجت را بر من تمام کرد که فرمود :
ای مردم او خدائی است که گویندگان فصیح نمی توانند از بزرگی و قدرت او سخن بگویند و مقام جبروتش بر قلوب بشر خطور نمی کند زیرا در موجودات مانندی ندارد و دانشمندان با عقول خود و متفکران با اندیشه های خویش نمی توانند او را درک نمایند مگر اینکه با ایمان به غیب ، او را تصدیق کنند . او همانطور که از دیدگان مخفی است از خرد خردمندان نیز پنهان است و پنهان بودنش از دیده آسمانیان همانند پنهانی او از اهل زمین است.پس آگاه شدم که بواسطه الله می توان علوم و صفات را درک کرد لکن بواسطه هیچ علم و صفتی نمی توان رحمن را شناخت. و چه زیبا اولی الامر من، حسین ابن علی فرمود که :
به واسطه خداوند می توان صفات را وصف کرد ولی با صفات نمی توان خدا را توصیف نمود. و به واسطه خداوند است که می توان معارف و علوم را شناخت ، و نه با معارف و علوم بتوان الله را شناخت. این خدائی است که همنام و نظیر ندارد و تسبیح مخصوص اوست و او منزه است.
درود برحسین، نوه رسول الله و پدر او و مادر او ، درودی از کران تا بیکران آسمانها !
پروردگارا فرمودی هدایت از جانب توست و هر آنکه را تو هدایت فرمائی چه کسی می تواند او را گمراه کند.
ربنا آتنا من لدنک رحمه و هیئ لنا من امرنا رشدا(کهف/۱۰). آمین
۲- فرق روح و نفس در چیست ؟و جایگاه آن دو در انسان کجاست ؟
روح : از الله، الرحمن ، یهوه ، اله، اهورا (یا به هر زبانی ، پدید آورنده مهربان) منشاء میگیرد. (قل الروح من امر ربی...و نفخت فیه من روحی) .اطلاعات در باره روح اندک است. اغلب عالمان و مردم ، روح و نفس را به اشتباه ، یکی فرض کرده و آنچه که به نفس تعلق میگیرد را به روح نسبت می دهند.جملات احضار روح ، خروج روح از کالبد ، ارواح سرگردان و عذاب روح در بین مردم شایع هست. در حالیکه قرآن در باره روح به آیه زیر اکتفا نموده است:
یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا (اسراء/85) :
از روح می پرسندت ، بگو روح از امر پروردگارم هست و جز اندکی از علم داده نشدید .
افراد مختلف ، بارها در بحثها از آیات مربوط به نفس در توجیه خروج روح و شخصیت نفسانی بخشیدن به روح استفاده کردند و این مطلب در کتاب حقیقت روح احمد زمردیان فراوان به چشم می خورد. و متاسفانه علما بر این امر استقامت می ورزند.حال آنکه آیات صریحا اشاره به نفس دارد و نه روح.
شناخت من از روح بیش از آیات الهی نیست!
و اما نفس ، در مبحث مربوطه به تفصیل توضیح داده شده است.نفس است که پس از دریافت شدن کامل به عالم برزخ (حد واسط دنیا و آخرت )منتقل می شود(و این انتقال همراه با روح دمیده شده الهی ست). از آنجا که مراتب دریافت ما(نفس)و انتقال به برزخ توسط ملائک رسول، بطور کامل صورت می پذیرد لذا محال است که احضار نفسی رخ دهد مگر به اذن الله و نه به این شکل که در جوامع ایرانی و اروپائی رواج دارد و از نظر من دکان احضار روح مربوط به مدیومهای انسانی و جنیان می باشد . موجود احضار شده ، جن است که با لینک شدن به سایر جنیان، اطلاعات حقیقی فرد متوفی را با به اختیار گرفتن تارهای صوتی حنجره مدیوم (حتی با تن صدای متوفی)به اطلاع حضار می رساند .نفس، مخلوق الله است که ابزار تعلق گرفته به آن (جسم) می تواند ناری(جن و گونه های حیوانی آن) ، خاکی(اقمار ،سیارات،کوه،حیوانات،پرندگان، انسانها)، X(ملائکه) و یا بینهایت ابعاد دیگری باشد که ما آنها را درک نمی کنیم. و لاجرم حیات منوط به حضور روح الهی است.(چه در دنیا و چه در برزخ و چه در آخرت). و فرق است بین روح دمیده شده در آدمی و روح ارسال شده و یا ملائکه ! (تنزل الملائکه و روح فیها...).
الله از خویش با نام نفس یاد می کند:
و یحذرکم الله نفسه و...(آل عمران/۲۸)و یحذرکم الله نفسه و الله رئوف بالعباد(آل عمران/۳۰).
قل لمن ما فی السموات و الارض قل الله کتب علی نفسه الرحمه...(انعام/۱۲).
فقل سلام علیکم کتب ربکم علی نفسه الرحمه ...(انعام/۵۰).
و عیسی بن مریم نیز او را با نام نفس ذکر می کند لکن او نفس بی همتا ئی هست که همه نفوس را آفریده (یحیی)، پرورده (رب )و مرگ (یمیت)را به آنها می چشاند تا حق آشکار باشد که هیچ نفسی شبیه و شریک در ملک ازلی او نیست. و باقی نیست الا وجه او.
مسیح به الله میگوید: (تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک... - مائده/116). لذا نمی توان برای نفس الله تجسمی: چه روحی و چه صفتی و چه جسمانی قائل شد.
(می دانم که بحثها راه به جائی نخواهد برد کما اینکه بزرگانی چون ابن سینا در نهایت از استدلال رو بر تافتند و به دروازه عشق و عرفان رو گشودند. )
و نفس و ما سویها (شمس/7) : قسم به نفس و آنکه آنرا منظم ساخته. فالهمها فجورها و تقویها(شمس/8): سپس شر و خیر را به آن الهام کرده است.
اکثر محققین آیه و نفخت فیه من روحی و فنفخنا فیها من روحنا (انبیاء/۹۱)را دلیلی بر خروج روح و قبض روح حین مرگ و انتقال به عالم ارواح می دانند حال آنکه روح ، نیاز به عالمی ندارد چرا که از امر و نفخه الهی است . جسد نیز به عالم خاک که محل تعفن است سرازیر می شود لذا نفس است که اگر عالمی دارد که دارد(برزخ) به آن منتقل می شود. جوهره حقیقی ما نفس ماست که الله خلقت فرموده و عوالم مختلف را تجربه می کند : و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها! جالب اینکه تمام آیات الهی، در باره نفس به شرح و تفصیل می پردازند نه روح! ولی اصرار علما در ترجمه کلمه نفس به روح در چیست من نمیدانم؟!!!ر
شعور لاجرم در نفس جاری شده است (علمت نفس ما احضرت..- تکویر/14) و (علمت نفس ما قدمت و اخرت..انفطار/5).
نفس واقعیت ماست که مخلوق دست الله الرحمن است. نفس مخلوقی است که لیاقت دوستی با الله را می یابد.نفس ، خلیل اللهی ، کلیم اللهی، روح اللهی و حبیب اللهی را در می نوردد و به مقام الیه راجعون می رسد.
جهت آگاهی بیشتر از نظراتم شما را دعوت به مطالعه قسمت سوم مقاله می کنم.بهشت و جهنم جاریست! روح ، نفس و جسم در همه مخلوقات الهی موجود است .نفوس، روح را از امر پروردگار دریافت داشته اند و اجسامشان( ناری ، خاکی و غیره )نیز سبب برتری نیست.پس تنها راه برتری یافتن نفوس چه جن و چه انس چه ذکر و چه انثی چه سیاه و چه سفید چه فقیر و چه غنی در مجوز ان اکرمکم عندالله اتقکم قابل دستیابی است. خوشا به حال و السابقون السابقون - اولئک المقربون(واقعه/۱۰و۱۱).
۳- برترین خلقت خداوند اگر انسان کمال یافته نیست پس به نظر شما برترین مو جود کیست ؟اصل خلقت ، نفس است و بین نفوس ملائکه،جن،کوه،زمین،مورچه و انسان و ... ، نفسی که امانت را پذیرفته مورد توجه خاص جهت هدایت است و از بین نفوس مسئول ان اکرمکم عندالله اتقکم برترند . چه جن و چه انس که بر هر دو وعده سوال داده شده است!
فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ (رحمن/39)
در آن روز هیچکس از انس و جن از گناهش سؤ ال نمیشود.
برتری به انسان ختم نمی شود و خود بزرگ بینی عادت بشری است.
گوهره انسان در آیات زیر محرز است:
و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون(بقره/30)
و هنگامیکه پروردگار تو به ملائکه فرمود من در زمین خلیفه میگمارم گفتند کسانی را میگماری که فساد می کنند و خون میریزند حال آنکه ما خود ترا تسبیح وتقدیس میکنیم فرمود من آگاه ترم به آنچه شما نمیدانید.
با آیه قال انی اعلم ما لا تعلمون بدنبال برتری تامه در وجود انسان نگردید چرا که انسان در آیات فراوانی جاهل ، عجول ، ظالم و کافر نامیده شده است. قل کل یعمل علی شاکلته فربکم اعلم بمن هو اهدی سبیلا-(اسرا/84). و کرامت و تفضل از جانب الله است که به هر نفسی اراده فرماید عطا می کند: و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر والبحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا(اسراء/70):
و ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را به مرکب در خشکی و دریا حمل کردیم و از هر پاکیزه ای آنها را رزق دادیم و بر بسیاری از مخلوقات مان فضیلت و برتری بخشیدیم.
با آیه فوق مشخص می گردد برتری انسان در زمین و آنهم بر کثیری از مخلوقات است و نه همه! آیا کسی می داند در زمین چه موجوداتی وجود دارند که آدمی بر آنها تفضل نیافته است؟
به نظر من آیه ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضقه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلق آخر فتبارک الله احسن الخالقین (مومنون/۱۴)، نشان از تعلق گرفتن فتبارک الله احسن الخالقین به محض دمیده شدن روح نیست چرا که انشاناه خلق آخر می تواند به و نفس و ما سویها تعلق گیرد و یا چیدمان ۱۰۰تریلیون سلول و مصور کردن جنین( انشاناه خلق آخر ) نیز میتواند نشان از فتبارک الله احسن الخالقین(لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ) باشد. و این نشان صرفا در آدمی خلاصه نمی گردد بلکه احسن الخالقین در همه امورش احسن الخالقین است که او ابا ندارد از اینکه به پشه و مگس مثال آورد و صرفا به استناد احسن خلقه نمی توان اشرفیت و برتری تامه را به انسان تعمیم داد چرا که با آیه زیر همه اشیاء بایست مدعی اشرفیت و برتری گردند:
الذی احسن کل شیئ خلقه ...(سجده/7):
آن کسی که همه چیز را در احسن خلقتش آفریده .....
به هر حال تفضل آدمی به فضل الله بر کثیری از مخلوقات و نه بر تمام موجودات، صرفا در زمین است و الله در باره ما چیزی را تعبیه فرموده که ...قال انی اعلم ما لا تعلمون(بقره/30). و آن گوهر نزد الله است و نه در وجود ما ، و راه دریافت آن تنها عبادت واقعی است که خلق نشدیم الا لیعبدون.
و ما من دابه فی الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم ما فرطنا فی الکتاب من شیئ ثم الی ربهم یحشرون (انعام/38) :هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند نیست مگر اینکه امتهائی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب فرو گذار نکردیم، سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند.
خدا می داند که چگونه خرافات در ذهن ما نهادینه شده است که برای پرندگان، گیاهان ،حیوانات، حشرات و غیره قائل به این باشیم که آنها حشر و نشر ندارند! و احترام به سایر مخلوقات را از تحقیقات ژاپنیها و یا اعتقادات تبتیها بشنویم! آیا غیر از این است که در دبیرستانها و دانشگاهها و مساجد ایران، قرآن صرفا آوازی عربی است بی آنکه فهمی در آن باشد؟ بارها در کنفرانسها و مجالس به چشم خود دیده ام که خواندن قرآن جهت رفع تکلیف ادا می شود و عجیب است که نه خواننده و نه شنونده ، هیچیک از معانی آن فهمی ندارند!!! بله! هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند نیست مگر اینکه امتهائی همانند ما هستند.و جالب اینکه سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند.
۴-پیامبران را از نو ع بشر می دانید یا خیر ؟ جایگاه و مقام پیامبر اسلام (ص)در کجای این خلقت است ؟
آیه قرآن تصریح دارد که رسولان، هم از جن برای جنیان و هم از انسان برای انسانها انتخاب شده است .
یا معشر الجن و الانس الم یاتکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی و ینذرونکم لقاء یومکم هذا...(انعام/۱۳۰) : ای گروه جن و انس آیا رسولانی از خودتان به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می کردند و شما را از چنین روزی بیم می دادند؟
و اگر ملائک در زمین زندگی می کردند، آنها نیز رسولی از جنس خویش جهت هدایت می داشتند!
قل لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا(اسراء/۹۵): بگو اگر در روی زمین ملائک با آرامش گام بر می داشتند،ما ملکی را به عنوان رسول بر آنها می فرستادیم.
در بین ملائک نیز انتخاب رسول با اراده و گزینش الهی رخ می دهد :
اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ (حج/75)
آیات تصریح دارد که رسولان هم از طایفه جن و هم انس برکت رسالت یافته اند.
جنیان با توجه به عمرهای چندین هزار ساله نیاز به ۱۲۴۰۰۰پیامبر نداشته اند و لذا در سوره جن پذیرفتن بشارت و انذار از محمد رسول الله توسط جنیان ایرادی به وجود پیامبران جنی وارد نمی کند کما اینکه پذیرفتن محمد نبی الله خدشه ای به اهل شنبه (یهود)و اهل یکشنبه (نصاری )وارد نمی ساخت . لکن اغلب یهودیان و مسیحیان که پیامبری از جنس خودشان و نه باب میلشان شرف رسالت یافت ، از پذیرفتن حق رو بر تافتند و جنیان عاقل گفتند آنچه که در سوره جن آمده است .
و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض...(انعام/۱۱۲).
با آیه فوق نیز دشمن انسی و جنی برای پیامبران جن و انس محرز می گردد.
از وحی الهی توسط جبریل بر رسول الله، هم جن و هم انس بهره بردند. لکن تفضل و اعطای برتری نفوس از جانب الله است و او هر که را بخواهد برتری می بخشد. و فهم رتبه محمد رسول الله در دنیا و آخرت از عهده من خارج است چرا که- ولکن الله یفعل ما یرید :
تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض ... ولکن الله یفعل ما یرید(بقره/۲۵۳).
و ربک اعلم بمن فی السموات و الارض و لقد فضلنا بعض النبیین علی بعض ...(اسراء/۵۵)
انظر کیف فضلنا بعضهم علی بعض و للاخره اکبر درجات و اکبر تفضیلا(اسراء/۲۱)
و از نظر من نبوت صرفا به انسان تعلق نگرفت و جنیان نیز طبق آیه مذکور رسل داشته اند و عمر کوتاه بشری و ماهیت نسیان در او اقتضاء می کرد که پیامبران فراوانی به مهر الهی، وحی دریافت دارند (جهت بشارت و انذار و نه اجبار و اکراه).
۵-جن برتر است یا انسان؟ (نظر شخصی خود را صریح بیان فرمائید )
شناخت من از نفوس مخلوقات انس و جن در تمام دوره ها کامل نیست و اعطای برتری از جانب الله است . لذا صریح و آشکار پاسخ می دهم که نمی دانم!
و ربک اعلم بمن فی السموات و الارض ...
۶-جایگاه ابلیس در این خلقت کجاست ؟
در مبحث شیطان پس از اتمام قسمت ۱۳ جن ، به تفصیل در این باره به ارائه مطلب خواهم پرداخت(انشا الله).۷-هدف خلقت انسان و این عوالم از نظر شما چیست ؟
او الله است و ما بنده و باید از او بخواهیم که ما را از مرگی که در آن گرفتاریم، برهاند و چشم و گوش و دل ما را بسوی حقیقتمان که بندگی به درگاه اوست بگشاید. درختان ، پرندگان ، ماهیها ، سبزه زاران، ستارگان، سیارات، آهوان ، کوهها ، ملائک و همه و همه به بندگی خویش آگاهند الا ما. و دلیل دارد ! دلیل آن چیست؟ کار ما در این دنیا چیست ؟بندگی یعنی چه؟
ادا در آوردن؟تظاهر؟چیز بخود آویزان کردن؟قبله به چپ و یا راست گرفتن؟خون کسی که سلام می گوید را به بهانه فلان فرقه بودن ریختن؟ ( که ۷۰ فرقه از یهود،۷۱ فرقه از مسیح و ۷۲ فرقه از اسلام به دست شیطان تاسیس شد!)به هر حال راه یکی ست و آن دین است و دین فطره الله است( ده فرمان) که فطر الناس علیها ! خوشا به حال آنان که نمی دانند و عمل می کنند! و بدا به حال کسانی که تبلیغ می کنند و به گفته قرآن در آخرت راهی جهنم می شوند و هدایت یافتگان بهشتی با تعجب می پرسند ما این راه را از شما آموختیم ! پس چرا شما به جهنم می روید؟ و پاسخ می شنوند که آنچه را گفتند عمل نکردند.
سعادتمند کسانی که بیدارند ، می دانند و عمل می کنند.
فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون(روم/۳۰).
پروردگارا از خواب دنیا بیدارمان فرما و ما را در زمره هدایت یافتگان قرار ده و به بندگی واقعی عامل گردان تا مثل ما مثل کسانی نباشد که به مذهب شادمانند ولی به دین کور و نابینا:
من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون(روم/۳۲).
فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون(مومنون/۵۳).
۸- جایگاه و مکان عالم رو ح و عالم مردگان را در کجای این عالم قرار می دهید ؟
همانطور که قبلا ذکر شد ، عالم ارواح را به عنوان عالم مردگان نمی پذیرم بلکه عالم مردگان انس، خاک و قبور است که اجسادشان و نه خودشان در آن فرو رفته است .اگر منظور برزخ است ، آنرا عالم ارواح نمی نامم بلکه جایگاه انتقالی نفوس کامل دریافت شده(متوفی)به سرایی حد فاصل دنیا و آخرت (جاودانگی) می شمارم که نفوس در آنجا نیز صاحب روح می باشند ولی جسم خاکی را از دست داده اند و به هیچ وجه قائل به قبض روح توسط ملائک نیستم و معتقدم که دیگران به جهت عدم شناخت روح اشتباها از عالم ارواح، قبض روح ، ارتباط با ارواح و غیره استفاده می کنند.آنچه به روح نسبت می دهند صریحا در قرآن به نفس نسبت داده می شود.و معیار من در این باره قرآن است.روح از الله دمیده شد و آیه ای مبنی بر دریافت روح توسط ملائک موجود نیست.
رحم مادر که حاوی جنین است در کجای دنیا واقع شده است ؟ اگر از جنینی بپرسند پس از انتقال از رحم به کجا می روی و عالم دنیا در کجای این عالم (رحم) است ، او چه پاسخی را متین می بیند؟لذا نسبت این دنیا به برزخ و برزخ به آخرت نیز قابل فهم است.
همانطور که برای جنین فهم طول عمر و وسعت دنیای پس از رحم نامفهوم است ، برای ما نیز فهم کیفیت برزخ مورد سوال است. همانطور که برگشت جنین به رحم امکان پذیر نیست ، بازگشت نفوس متوفی به دنیا(در غیر اعجاز الهی) نیز محال است!
ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!» (شعرا/١٠٢)
یا هنگامی که عذاب را میبیند بگوید: «ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازمیگشتم و از نیکوکاران بودم!» (زمر/٥٨)
۹-آیا قائل به این مطلب هستید که همه انسانها دارای روح هستند ؟
بله .
روح : از الله، الرحمن ، یهوه ، اله، اهورا (یا به هر زبانی ، پدید آورنده مهربان) منشاء میگیرد.(قل الروح من امر ربی...و نفخت فیه من روحی). روح در دنیا همراه جسم و نفس است و در برزخ همراه نفس است. لکن جسم می میرد و نفس نمی میرد بلکه نفس مرگ جسم را می چشد و نه روح!
۱۰-خلقت مسیح(ع)را با دید علمی به چه صورت بیان می کنید؟
درباره مسیح به آیات الهی در قرآن به اذن پروردگارم ایمان راسخ دارم. علم از الله است و من به آنچه او فرموده معتقدم. آیات در باره مسیح کامل است. روح تایید الهی بر مسیح است(و ایدناه بروح القدس-و ایدتک بروح القدس) و مسیح خود را نفس می نامد.
مسیح به الله میگوید: (تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک... - مائده/116).
و نمی فرماید تعلم ما فی روحی ، چرا که روح از امر پروردگار است و نفخه اوست!(فنفخنا فیها من روحنا ...) ماهیت آن را من نمی شناسم!
در باره خلقت مسیح ، پروردگار عزیز فرموده:
ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون(آل عمران/۵۹).
فنفخنا فیها من روحنا و جعلناها و ابنها آیه للعالمین(انبیاء/۹۱).
ذلک عیسی ابن مریم قول الحق الذی فیه یمترون(مریم/۳۴).
سلام و درود خدا بر مسیح ابن مریم.
با تشکر از حوصله شما دوستان.
و الحمد لله رب السلام و الرحمن.
با سلام خدمت دو ست عزیزم :جناب آقای (سید اسماعیل اسلامی) از لطف و توجه شما صمیمانه متشکرم
در اینجا قصد دارم تا در مورد مواردی از نظریات خود با شما صحبت نمایم
فرق روح ونفس وجایگاه آن دو در انسان :
به نظر من فرق روح ونفس این است که روح گوهر پاکی است که خداوند اجازه رسیدن و ورود انسان به این مقام را لایق انسان نمو ده است انسان به واسطه نفس پاک به آن اتصال می یابد و وقتی انسان به مرحله کمال برسد خداوند اورا به این مقام نائل می دارد.ونفس رابط وجودی هر یک از انسانها است که خداوند کریم از ابتدای خلقت در و جود هر بشر به امانت سپرده است و خداوند کریم نیز بر پایه رساندن این امانت الهی به روح و کمال بشری انسان را مقام احسن الخالقین می دهد .
سوره : الشمس
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾
سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد (7)
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾
سپس پلیدکارى و پرهیزگارىاش را به آن الهام کرد (8)
ولی برای اتصال روح عرشیائی و جسم خاکی رابطی و جود دارد که همانا نفس نامیده می شود .(سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد )نفس هم روبه شر دارد و هم به خیر(سپس پلیدکارى و پرهیزگارىاش را به آن الهام کرد) و چون خداوند از این بابت که روح الهی و جسم کثیف و پست را با هم با رابطی به نام نفس ارتباط داده به خود احسن والخالقین گفت.
همه انسانها دارای روح اند :
نفس آدمی تمایل به جسم دارد تا روح وهمواره انسان را به درجه پست حیوانی ویا جسم مادی سوق می دهد یکی دیگر از دلایل برتری انسان به مو جودات دیگر همان نفس است نفسی که در بندگی روح باشد به کمال میرسد که همانا رسیدن انسان به درجه (احسن والخالقین )است که خود این یک مو هبت الهی است .به آیه زیر تو جه فرمائید:
سوره غافر آیه 15
رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ
او درجات [بندگان صالح] را بالا مىبرد، او صاحب عرش است، روح [مقدّس] را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء مىکند تا [مردم را] از روز ملاقات [= روز رستاخیز] بیم دهد!
پس خداوند در جات هر که متقی تر باشد بالاتر برده و همانا لحظه رسیدن قطره به دریا نزدیک و نزدیکتر می گردد.
سوره النحل آیه 2
یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ أَنَاْ فَاتَّقُونِ
فرشتگان را با روح [الهى] بفرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل مىکند؛ [و به آنها دستور مىدهد] که مردم را انذار کنید؛ [و بگویید:] معبودى جز من نیست؛ از [مخالفت دستور] من، بپرهیزید!
و هر چه بشر در بند نفس باقی بماند به در جه حیوانی نزول کرده و پست و پستتر می گردد.
ولی اگر در طی این مسیر زندگی و درطی مراقبتها نفس بندگی روح انسانی را پذیرفت ودر سیتره روح
کبریائی در آمد آنگاه انسان به انسانیت و درجه اشرفیت مخلو قات الهی دست پیدا می کند .
واین خود به تنهایی باعث بر تری انسان نسبت به مو جودات دیگر این هستی می گردد.
سوره القدر آیه 4
تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ
فرشتگان و (روح) در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدیر] هر کارى نازل مىشوند.
ودر این بین خداوند مهربان راههای میانبری نیز برای بشر قرار داده ویکی ازآن راهها شب قدر است که پروردگار به مانند یک موهبت الهی این نعمت را به بشر هدیه می دهد و دراین لحظه است که انسان قابل سجده است .
سوره : السجدة
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ ﴿9﴾
نگاه او را درستاندام کرد و از روح خویش در او دمید و براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس مىگزارید (9)
سوره ص آیه 72
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
هنگامى که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، براى او به سجده افتید!)
منظور ما در اینجا صحبت از انسان به کمال رسیده (قطره به دریا رسیده )است ورنه هر خسی که نام انسان و انسانیت را یدک می کشد.
برترین خلقت خداوند:
برترین خلقت خداوند همانا انسانی است که در سطر بالا تو ضیح دادم .
انسان هم بنا بر توانائی دارا بودن رو ح الهی و هم دارای دو وجه بودن و هم تمایل بر شر و هم تمایل برخیر و رسیدن به درجه کمال و لقاء اللهی (رسیدن قطره به دریا )از تمام آفریدگان برتر است.چون جنس واقعی بشر از رو ح الهی است.
هدف خلقت انسان :
حال همت بشر است که دراین مدت زمانی که خداوند به بشر ارزانی نموده این کار را به سر انجام برساند یعنی این نفس پاک را که به اما نت در یافت نموده به دست توانای الهی برساند و خود را به این وسیله به مخزن الهی متصل نماید ویا عمر و فرصت خود رادر این دنیا به غفلت بگذراندو این بار الهی را در دنیا های دیگر که به برزخ و قیامت نامیده می شوند با تحمل مشقت پاک گرداند و به سر منزل رساند و این امانت را پاک وبه صورتی که تحویل گرفته بود به صاحبش برساند و خود را در ذات اقدس الهی مغرق نماید .
سوره : الزمر
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿42﴾
خداوند انفاس را به هنگام «مرگ» قبض میکند، و نفوسی را که نمردهاند نیز به هنگام «خواب» میگیرد، سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه میدارد، و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) باز میگرداند تا سرآمد معینی، در این امر نشانههای روشنی است برای کسانی که تفکر میکنند.﴿42﴾
جایگاه ومکان عالم رو ح و عالم مردگان:
به علت عظمت این مبحث را و شرایط و حالات آن عالم و سختی ها و مشکلات آن عالم با مقایسه بااین عالم ودر جه مهربانی خداوند نسبت به بشر را در یک مقاله جدا گانه به سمع نظر شما خو اهم رساند .
سوره الحجر آیه 29
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ
هنگامى که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود [یک روح شایسته و بزرگ] دمیدم، همگى براى او سجده کنید!)
همانطور که در آیات بالا می بینید خداوند پس از خلقت آدم او را به روح خویش مزین نمود وبر تمام آفرید گان امر بر سجده بر آدم نمود نه بر آدم خاکی بلکه بر ذات اقدس الهی که مو جب حیات عزت وعظمت آدمی گردیده بود .
مرحله کمال وپیامبران وجایگاه و مقام پیامبر اسلام (ص) :
در مورد پیامبران نیز باید بیان کنیم که آنها همگی از بدو تولد پیامبر الهی نبوده اند بلکه پس سالیانی که از عمر شان سپری گردیده به در جه پیامبری مبعو ث گردیده اند که همانا قبل از رسیدن به این مقام بار ها مورد آزمایشهای الهی قرار می گر فتند و این خود رسیدن به مر تبه اشر فیت است.
در داستان معراج ملکوتی حضرت محمد مصطفی (ص) می بینیم که در مرتبه ای حضرت جبرئیل که یکی از مقربین است نیز نمی تواند با پیامبر (ص) همراهی کند و این نشان برتری پیامبر بر برترین ملائکه خداوند است .
پیامبران نیز از جنس بشر بودند و دارای توانائی های ما ولی فرق در غلبه بر نفسانیات بود که آنها را بر آن مقام می رساند .
سوره الشورى آیه 52
وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
همان گونه [که بر پیامبران پیشین وحى فرستادیم] بر تو نیز روحى را بفرمان خود وحى کردیم؛ تو پیش از این نمىدانستى کتاب و ایمان چیست [و از محتواى قرآن آگاه نبودى]؛ ولى ما آن را نورى قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مىکنیم؛ و تو مسلّماً به سوى راه راست هدایت مىکنى.
جن برتر است یا انسان؟وجایگاه ابلیس:
در مورد جنیان باید بیان کنم جن از طایفه ابلیس است پس چون ابلیس که رهبر این طایفه است از آدم ابولبشر بر تر نبود (بنا بر موارد بالا)و بر برتری خود اسرار می ورزید و این مطلب باعث نزول ملائکه الهی از مر تبه خود به مر تبه لعنت شد گان شد پس جنیان نیز از این قا نو ن استثنا ء نبوده و از انسانی که به درجه انسانیت رسیده باشد برتر نیست .
و انسان هم بنا بر توانائی دارا بودن رو ح الهی و هم دارای دو وجه بودن و هم تمایل بر شر و هم تمایل برخیر و رسیدن به درجه کمال و لقاء اللهی (رسیدن قطره به دریا )از تمام آفریدگان برتر است.چون جنس واقعی بشر از رو ح الهی است.
اگر جنیان از بشر بر تر بو دند بنا بر قسم ای که یاد کرده اند بر بنی بشر رحم نمی کردند و یکی دیگر اینکه اگر ابلیس و طایفه جنی اش از آدم برتر بو دند چه از ظاهر و چه باطن خداوند امر به تکریم انسان کمال یافته یا آدم آموزش دیده نمی کرد تا ((ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد ))۳۴ بقره
با این نظرات شما مو افق نیستم :
و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون(بقره/30)
و هنگامیکه پروردگار تو به ملائکه فرمود من در زمین خلیفه میگمارم گفتند کسانی را میگماری که فساد می کنند و خون میریزند حال آنکه ما خود ترا تسبیح وتقدیس میکنیم فرمود من آگاه ترم به آنچه شما نمیدانید
در موردخلقت و تکامل بشری یک مقاله از نظرات خود در وبلاگم خواهم نو شت و آن را به سمع و نظر شما خو اهم رساند.
بدنبال برتری تامه در وجود انسان نگردید چرا که انسان در آیات فراوانی جاهل ، عجول ، ظالم و کافر نامیده شده است.
این گفتار قرآن صحیح است ولی در موارد انسانی است که بندگی نفس کند نه بندگی روح الهی .
سوره : المؤمنون
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ ﴿14﴾
سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه
(چیزی شبیه گوشت جویده) و مضغه را به صورت استخوانهائی در آوردیم، از
آن پس آن را آفرینش تازهای ایجاد کردیم، بزرگ است خدائی که
بهترین خلق کنندگان است!
اگر به آیه تو جه فرمائید در این قسمت که می فر ماید :(از آن پس آن را آفرینش تازهای ایجاد کردیم، ) این از آن پس به چه معنا است ؟آیا به آن معنا نیست که لحظه دمیدن روح و ورود روح به جنین است و خداوند به آمیزش روح الهی با جسم کثیف و پست( عصارهاى از آب ناچیز و بىقدر ) را با هم با رابطی به نام نفس ارتباط داد به خود احسن والخالقین گفت
سوره سجده:
او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛ «7»
سپس نسل او را از عصارهاى از آب ناچیز و بىقدر آفرید. «8»
سپس [اندام] او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید؛ و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار
داد؛ امّا کمتر شکر نعمتهاى او را بجا مىآورید! «9»
خداوند در این آیات بر نیکوی آفرینش های خویش تاکید دارد نه بر برتری این بس مسلم و واضح است که پرو ردگار باید هر آ فرینشی را به نیکو ترین حالت خلق نماید .
((احسن الخالقین ))جمع است وبر برتری بر جمع است نه بر فرد
((الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ))
سوره بقره
اوست آن کسى که آنچه در زمین است همه را براى شما آفرید سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار کرد و او به هر چیزى داناست (29)
دوست عزیز نظر شما را به آیات زیر نیز جلب می کنم :
چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را مىگمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه مىکنیم و به تقدیست مىپردازیم فرمود من چیزى مىدانم که شما نمىدانید (30)
[خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموختسپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگویید از اسامى اینها به من خبر دهید (31)
گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهاى هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم (32)
فرمود اى آدم ایشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مىدانم و آنچه را آشکار مىکنید و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم (33)
و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند (34)
منظور از آیه ۲۹ آگاهی پروردگار بر لغزش بشری است و آفرینش زمین و هر چه در زمین است از همان ابتدا برای بشر می باشد
خداوند به انسان اسماء را که همانا علوم است آمو خت و همه بر او سجده کردند .انسان به دانائی بر تمام علوم است که باعث برتری اوست .حتی علومی که ملائکه بر آن دسترسی ندارند .
سوره: الأنعام
هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند نیست، مگر اینکه امت هائی همانند شما هستند، ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم، سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میگردد.
تمام آ فرید گان خداوند چه در این زمین و چه تمام جنبند گان در آسمانها و ما بین آنها همه دارای رو ح هستند و دارای امتها و دسته و نژاد های مختلف به مانند نو ع بشر همه بسوی خالق باز خو اهند گشت همانند خلقت کائنات که در حال آفرینش از نقطه ای (بینگ بنگ) بوده و دوباره از حالت انبساط به انقباض بر خو اهد گشت و به سوی خالق .
این مطلب دلیل بر بر تری نیست دلیل برتری همان گو نه که در بالا عرض کردم میبا شد .نوع و جنس رو ح یا جنس آفرینش است.
دو ست عزیز در پایان از تمام لطف و محبت تان به این جانب با خضوع بسیار تشکر می کنم ودر مورد سوالات مربو ط به ( در ک خداوند و جایگه عالم روح و مردگان و همچنین خلقت
مسیح(ع) ) به خاطر عظمت این مطالب جایز دیدم با اجازه شما نظرات خود را در مورد هر یک از این مطالب جدا گانه در یک مقاله در وبلاگ م درج نمایم .
امید ست تا با راه یابی بر نور حقیقت جان هایمان از آن نور الهی سیراب گردد.
بسیار متشکرم منصوری
با سلام
در ارتباط با عدم توافق شما با نظراتم ، معتقدم در تلاقی نظرات ،نکات و دیدگاههای جدیدی پدید می آید که راه را جهت تعالی هموار می کند و این خوب است.از طرفی زمانیکه وبلاگ زیبای شما را مطالعه می کنم احساس می کنم بسیاری از دغدغه های ذهنی من جهت فهماندن برخی تعاریف به اطرافیانم در وبلاگ شما به خوبی مطرح شده و زاویه دید شما و همت شما قابل تحسین است.
در جمله :
"در مورد جنیان باید بیان کنم جن از طایفه ابلیس است پس چون ابلیس که رهبر این طایفه است از آدم ابولبشر بر تر نبود "
دو نکته هست که توجه شما را جهت اصلاح معطوف آن می دارم:
ا- جن از طایفه ابلیس نیست بلکه ابلیس از طایفه جن می باشد به دلیل آیه زیر که :
و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدو الا ابلیس کان من الجن...(کهف/۵۰):به یاد آرید زمانی را که به ملائک گفتیم برای آدم سجده کنید، آنها همگی سجده کردند جز ابلیس که از جن بود...
همانطور که ملاحظه می فرمائید کتاب، ما را راهنمائی می کند که ابلیس از جن است و نه جنیان از طایفه ابلیس . جن طبق تحقیقاتم از گونه ها و دستجات متنوعی تشکیل یافته است که در مقالاتم به تعدادی از گونه ها اشاره کرده ام.
۲- نه تنها در هیچ آیه ای اشاره به برتری ابلیس به عنوان رهبر جنیان نیست . بلکه آیه صریح قرآن خلاف نظر شما را ذکر می کند و اعلام می دارد که جایگاه او نزد جنیان در حد سفیه است و نه رهبر:
و انه کان یقول سفیهنا علی الله شططا(جن/۴): و اینکه سفیه ما (ابلیس) در باره خداوند سخنان ناروا می گفت.
با تشکر مجدد- اسلامی