تحقیقی علمی پیرامون فهم معانی سبع سماوات/السماوات السبع/ السماوات و الارض از دیدگاه وحی در قرآن
- قسمت سوم
بررسی شواهد فرضیه دوم
- منظور اینست که منظومه شمسی و هشت سیاره ی آن، کهکشان راه شیری و دویست
میلیارد ستاره آن و کل جهان قابل رویت ما با میلیاردها کهکشان ، تنها یک آسمان بوده
(آسمان سفلی ) و بعد از آن آسمانهای ششگانه علیائی (اعلی و ملکوتی) قرار دارند
که خارج از فهم و رویت بشر عادی ست!
فلاسفه، حکما و عارفان دینی با استناد به برخی آیات و تفاسیر معتقدند که عوالم چهارگانه شامل ناسوت، لاهوت، جبروت و ملکوت است. و برای هرکدام تعریفی قائل شده اند. لذا کل جهان مشهود و ستارگان را زینت بخش آسمان اول دانسته که عالم ناسوت یا عالم سفلی را تشکیل می دهند و آنرا عالم طبیعت، شهادت و ملک نامیدند که در آن حرکت و زمان و مکان نقش دارد و همچون پوست و قشری عالم بعدی را در برگرفته است. و معتقدند شش آسمان بعدی از هفت آسمان(سبع سماوات) قابل رویت و درک بشر نیست چرا که آنها عوالم و آسمانهائی لاهوتی،جبروتی و ملکوتی اند!
بطلمیوس
کلاودیوس بْطُلِمیوس (به یونانی: Κλαύδιος Πτολεμαίος) یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود که به احتمال زیاد در اسکندریه واقع درمصر میزیست.
وی الگویی را برای کیهان شناخته شده روزگار خود، که همان سامانه خورشیدی ماست، ارائه کرد که در آن زمین در مرکز گیتی قرار داشت و خورشید و ماه و بقیهٔ سیارات به دورش میچرخید. در آن زمان به جای مدار که همان مسیر فرضی سیارات است، از مفهوم فلک استفاده میکردند. فلک یک جسم کروی صلب و نامرئی است (مانند شیشه) که در مرکز آن زمین قرار گرفته و سیاره به محیط آن محکم بسته شده است. با چرخش فلک به دور زمین، سیاره نیز به دور زمین گردش میکند. در آن زمان ۴ سیاره بیشتر کشف نشده بودند. او میگفت: هشت یا نه فلک وجود دارد که آخرین آنها فلکالافلاک نام دارد که همهٔ ستارهها روی آن چسبیدهاند. همچنین او معتقد بود که خدا و فرشتگان بعد از فلکالافلاک زندگی میکنند.
به این نظریه که بطلمیوس در باره جهان ارائه کرد و قریب به ۱۵۰۰ سال مورد پذیرش عموم بود نظریه زمین مرکزی میگویند.
عده ای از مردم بر این باورند که آنچه در قدیم چه توسط فلاسفه و منجمین پیشین طرح شده است و چه توسط علمای صاحب نام مسلمان، حق و مطلق بوده و نباید در باره نظرات ایشان چون و چرا کرد! ( بابلیان و ساکنین بین النهرین به هفت طبقه ی آسمان و هفت طبقه ی زمین معتقد بودند./عطارد-زهره-شمس-مریخ-مشتری-زحل).
عده ای از روشنفکران دینی نیز جهت توجیه هفت آسمان، این فلسفه را بافتند که قرآن به لسان قوم آمده و چون نظریه ی بابلی در آن عصر غالب بوده، لذا قرآن مقاومت نکرده و آیات، پیرو نظریه (هرچند غلط ایشان) جهت احتجاج به آفریدگاری پروردگار نازل شده است!
در نهایت آنچه امروز نزد علما مطرح می باشد اینست که آیات الهی را نمی بایست با خط کش زمینی تفسیر و تعبیر نمود. معهذا اصرار دارند که منظور از سبع سماوات/السماوات السبع ، همان عوالم جاری در ناسوت، لاهوت، ملکوت و جبروت است. و علوم مشهود و قابل آزمون بشری، لا یتغیر نیست، پس نمی توان جهت فهم آیات به آن اعتماد کرد!
آیاتی که ایشان به آن استناد می کنند و معتقدند که آسمان به معنای عالم معنا و لاهوتی به کار رفته به قرار زیر است :
ان الذین کذبوا بایاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء و لا یدخلون الجنه....(اعراف/40):
درهای آسمان به روی کسانی که از روی گردنکشی آیات خدا را دروغ بخوانند، باز نمیشود.
آیه فوق را دلیلی بر غیر مشهود بودن آسمان لاهوتی که آسمان ناسوتی پوست و قشر آن است، ذکر می کنند.
یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدون(سجده/5):
خداوند کارهای جهان را از آسمان به زمین تدبیر میکند .....
و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین(انعام/75):
و اینچنین نظام آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقین آورندگان باشد.
اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق الله من شیئ و ان عسی ان یکون قد اقترب اجلهم فبای حدیث بعده یومنون(الاعراف/185:(
آیا در نظام آسمانها و زمین و آنچه خدا آفرید نظر نیفکندند. شاید پایان زندگی ایشان نزدیک شده باشد. بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد.
و فی السماء رزقکم و ما توعدون(ذاریات/22).
و لو فتحنا علیهم بابا من السماء فظلوا فیه یعرجون(حجر/14).
آنچه از تفاسیر که علمای قدیم بر اساس برداشت ذهنی خویش در افکار عوام الناس نهادینه کرده اند عبارتند از:
- آسمان همچون زمین یکپاره بود و سپس خداوند آن را 7 بخش گردانید (طبری، 7/14). در تفسیر این مطلب که آسمان از دود آفریده شده است، آوردهاند که خداوند نخست نوری را آفرید و از آن جوهر سبزی را خلق کرد و آن جوهر از هیبت پروردگار آب گشت و خداوند باد را بیافرید و آن آب را بر پشت باد نگاه داشت و از آن، عرش عظیم را آفرید و بر آب نهاد. آنگاه از آب، آتش را پدید آورد تا آب برجوشید و از بخار آن آسمان را آفرید (میبدی، 2/384، 8/511؛ نیز ترجمه تفسیر طبری 6/1514،7/1748، 1749). همچنین، برخی از مفسران برای هریک از آسمانها جنسی و رنگی و نامی قائل شدهاند: آسمان نخست یعنی آسمان دنیا موجی دوردست (موجٌ مکفوف)، آسمان دوم از سنگ، آسمان سوم از آهن، آسمان چهارم از مس، آسمان پنجم از سیم (فِضّه) آسمان ششم از زر (طلا) و آسمان هفتم از یاقوت است (میبدی، 1/102، 10/172؛ سیوطی، 1/44). به روایتی دیگر، آسمان دوم به رنگ مس و نام آن قدوم (یا به روایتی قیدوم)، آسمان سوم سیاه به رنگ شَبَقْ و نام آن ماعون، آسمان چهارم سپیدمانند سیم و نام آن از یلون، آسمان پنجم به رنگ زر و نام آن حیقوم، آسمان ششم سرخ مانند یاقوت و نام آن عرش و آسمان هفتم سبز مانند زمرد و نام آن عالیه است (سیوطی، 1/42؛ میبدی، 2/385). در روایت اخیر از آسمان اول سخنی نرفته است.
- در پارهای از تفاسیر به نقل از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است که خداوند آسمان را در روزهای پنجشنبه و آدینه آفرید و روز شنبه را ویژه آفرینش فرشتگان گردانید (طبری، 26/111، 112). همچنین گفته شده که هر روزی از روزهای ششگانه آفرینش آسمان و زمین برابر با 000‘1 سال بوده است (ترجمه تفسیر طبری، 1/32، 6/1514).
- در این میان گفته دیگری برای تفسیر هفت آسمان هست و آن اینکه عدد هفت در این آیات برای بیان کثرت است و واقعاً «هفت» منظور نیست. دارندگان این نظر میگویند رومیان و یونانیان نیز عدد هفت را برای القای جمع نامعین به کار میبردند (بُکای، 191).
- در برخی از مأخذ اسلامی آمده است که بهشت در آسمان جای دارد و روانهای مؤمنان پس از مرگ به آسمانها صعود میکند (سیوطی، 3/85).
آراء مفسرین گذشته در استنباط تفسیر آیات، بر فرضیات دانشمندان معاصر ایشان و نوشتار فلاسفه گذشته، نیم نگاهی داشته است. لذا رد نظریات مفسرین،علما و حکمای گذشته توسط علما و دانشمندان معاصر و تضارب آراء بین ایشان قابل تامل است.
مفسران متأخر و معاصر، بسیاری از آنچه را که مفسران قدیم در تفسیر آسمان آوردهاند و نمونههایی از آن در بالا یاد شد، مردود دانستهاند.
رشیدرضا در تفسیر آیه 53 از سوره (اعراف) مینویسد: روایاتی که در آن گفته شده، آسمان و زمین در روزهای جمعه و پنجشنبه و فرشتگان در روز شنبه آفریده شدهاند از «اسرائیلیات» است و پذیرفته ما نیست. این زمانبندیها با حرکت زمین به دور خود معنی پیدا میکند. پس چگونه میتوان پیش از آفرینش زمین از روزهای هفته سخن گفت؟ به عقیده رشیدرضا مقصود از روزهای آفرینش، دورانها و مراحل مختلف خلقت است. همچنین وی میگوید: این سخن قرآن که آسمان از دود آفریده شده است، باید در پرتو دانشهای نوین به گونهای دیگر فهمیده شود. چنین مینماید که مقصود از دود (دخان) همان «ماده سحابی» است که منظومه شمسی از آن آفریده شده است (فرضیه لاپلاس) (المنار، 1/247-250، 8/444-456).
علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیات 9 تا 12 سوره (فصلت) طرفدار همین نظر است که آیات مربوط به آفرینش آسمانها و زمین و روزهای خلقت را باید در پرتو دانشهای نوین فهمید.
وی میگوید: شیوه مفسران گذشته مربوط میشد به تصویری که هیأت بطلمیوسی از جهان به دست میداد. ما امروز میدانیم که آن تصورات نادرست بوده است (8/158، 17/367-370).
طباطبایی معتقد است که از مجموع آیات مربوط به آفرینش آسمانها و موارد استعمال کلمه «سماء» در قرآن 4 مطلب در معنای آسمانهای هفتگانه به دست میآید:
نخست اینکه «آسمان دنیا» که یکی از آسمانهای هفتگانه است عبارت است از همه جهان ثوابت و سیارات(فرضیه دوم این مقاله)؛ دوم اینکه همه آسمانهای هفتگانه «مخلوقات جسمانی» هستند(فرضیه سوم این مقاله)؛ سوم اینکه آسمانهای هفتگانه (به استثنای آسمان دنیا) عوالمی هستند غیر از کرات آسمانی(باز هم فرضیه دوم این مقاله)، و چهارم تفسیرهایی که بر پایه تطبیق آسمانهای هفتگانه که مخلوقات جسمانیند، دارای «ملکوت» هستند و به موازات هفت آسمان، هفت «ملکوت آسمان» وجود دارد. رابطه ملکوت آسمانها با آسمانها رابطه باطن با ظاهر است. فرود آمدن ملائک از آسمان و بالا رفتن آنها به آن، فرود آمدن چیزها و روزبها از آسمان و سخن از اینکه درهای آسمان به روی کافران باز نمیشود و مطالبی دیگر از این قبیل که در آیات و روایات آمده، همه مربوط است به ملکوت آسمانها، نه آسمانهای جسمانی(ادامه فرضیه دوم این مقاله)./طباطبائی
در پاسخ و رد نظریه ای که معتقد است شش آسمان غیر از آسمان دنیا (که شامل کلیه کهکشانها و ستارگان و سیارات و مشهودات دنیوی است)آسمانهائی لاهوتی/ملکوتی و غیر قابل رویت و فهم و درک آدمی است، می آوریم :
- چنانچه فهم "سبع سماوات/السماوات السبع/السماوات و الارض" فراتر از فهم و ادراک عقل آدمی بود، خداوند عزیز و حکیم در باره هفت آسمان ، همان آیه ی پرسش درباره روح را وحی می فرمود و در بیش از 500 آیه از السموات و الارض سخن به میان نمی آورد . آیات وحی به شکلی است که هر آنچه از فهم بشر فراتر بوده را ، از توضیح بیشتر امتناع ورزیده است:
یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا (اسراء/85) :
از روح می پرسندت ، بگو روح از امر پروردگارم هست و جز اندکی از علم داده نشدید .
- چنانچه منظور از آسمان اول، دنیای مشهود (عالم سفلی )بود و الباقی آسمانها(ششگانه)، غیر قابل ادراک و فهم بشری بودند، پس آیات زیر ما را به چه چیز فرا می خوانند؟
چرا در آیات زیر ما به تفکر در خلق السموات و الارض دعوت شده ایم؟ یا بعبارت دیگر چرا ما را دعوت به تفکر در آسمانهائی کرده اند که غیر قابل درک و رویت هستند؟
الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار(آل عمران/191):
همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند و در خلق آسمانها و زمین تفکر می نمایند....
و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعا ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون(جاثیه/13).
اگر شش آسمان بعدی اعلی و خارج از ادراک بشر خاکی است، چرا به تفکر در باره آنها فراخوانده شده ایم؟
- اگر شش آسمان( غیر از آسمان دنیا )قابل رویت بشر نیستند، آیات زیر چگونه توجیه خواهند شد؟
الم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقا)نوح/15):
آیا نمی نگری ،چگونه خداوند هفت آسمان را بر فراز یکدیگر خلق کرده است؟
الذی خلق سبع سموات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت ....(الملک/ 3):
همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید، در آفرینش خداوند هیچ تفاوتی نمی بینی..
اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق الله من شیئ ...(الاعراف :(185/
آیا در نظام آسمانها و زمین و آنچه خدا آفریده نظر نیفکندند؟ شاید پایان زندگی آنها نزدیک باشد؟...
پس با تفکر در آیات فوق در میابیم که سبع سموات برای ما قابل رویت و فهم است؟ چرا که در آیات فوق، بشر صریحا به دیدن، فهمیدن و عبرت گرفتن دعوت شده است.
اگر شش آسمان علیائی ، غیر قابل رویت بود، آیاتی شبیه آیه زیر نازل می شد که:
خلق السموات بغیر عمد ترونها: یعنی در اینجا به وضوح آمده است که عمد غیر قابل رویت هست . پس درباره سبع سماوات خاطر نشان می فرمود که :آسمان اول را خلق کردم بعلاوه آسمانهای ششگانه دیگری که قابل رویت نیستند!
لکن در آیات فوق اصرار بر دیده شدن سموات است : ما تری، الم تروا، اولم ینظروا
- دلیل دیگری که اثبات می کند منظور از هفت آسمان، آسمانهائی قابل رویت و فهم بشر است، توجه ویژه به آیات ذیل است:
له ما فی السموات و ما فی الارض و هو العلی العظیم(شوری/4).
تکاد السموات یتفطرن من فوقهن و الملائکه یسبحون بحمد ربهم ویستغفرون لمن فی الارض ...
(شوری/5):
نزدیک است آسمانها از بالای سر ایشان متلاشی شوند و ملائک پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند و برای کسانی که در زمین هستند استغفار می کنند....
نکته: اگر شش آسمان از هفت آسمان مذکور لاهوتی ، ملکوتی، جبروتی و محل عبور و مرور ملائک است و یا دنیاهای عظیمی غیر قابل تصور و رویت آدمی است و یا برزخ در آن جا بر پاست، چرا باید بخاطر گناه بشری از هم متلاشی شوند؟ آیا تلاشی منظومه شمسی کفایت نمی کند؟ آیا تلاشی و منهدم شدن کهکشان راه شیری کافی نیست ؟ و یا اصلا آیا متلاشی شدن کل آسمان اول(به زعم شما) شامل میلیاردها کهکشان کفایت نمی کند؟ اگر السموات و یا السماوات السبع متلاشی شوند، تکلیف برزخیان و ملائک چیست؟ آیا اندیشه نمی کنید!؟
آیا انهدام و تلاشی عوالم ملکوتی/ لاهوتی و جبروتی ( یا هر نامی بر آن نهاده شود) با حق سازگار است؟
پس باید در ذهنیات تجدید نظر کرد! و تفکرات بطلمیوسی و اسرائیلیات و تحکمات کلیسائی و افکار بابلیان را دور ریخت و به سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق ایمان آوریم و اجازه دهیم که الله، یگانه خالق عزیزمان، چشمان ما را به حقایق آیات خویش که نیاز به تفسیر ندارند با تلسکوپ هابل ، سفاین وویجر، وستک، وسخد، سایوز، آپولو، شاتل، رهیابهای روح و فرصت، هویگنس، کاسینی و NEW HORIZEN، بگشاید، هنگامی که امروزه از کنار آنها عبور می کنیم/فی السموات والارض یمرون علیها و هیچگاه در دامان عجله و توجیه نیفتیم که خود متضرر خواهیم بود!
الله الذی خلق سبع السموات و من الارض مثلهن ....(طلاق/12):
خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین مثل آنها....
و این پایان حجت ما با طرفداران فرضیه دوم:
و کاین من آیه فی السموات والارض یمرون علیها و هم عنها معرضون(یوسف/ 105):
چه بسیار آیات در آسمانها و زمین هست که بر آنها می گذرند و از آن روی می گردانند.
آیه ، اشاره دارد که ما از کنار نشانه های السموات و الارض عبور می کنیم . عبور ما از کنار نشانه های الارض، قابل فهم است ولی عبور ما از کنار السموات چه معنائی را در بر دارد؟ آیا امروزه با سفاین رباتیک خود از کنار سیارات گازی/سماوی(السموات) عبور نمی کنیم؟!
آیا امروزه انواع سفاین رباتیک ما از کنار السموات در منظومه ی شمسی عبور نمی کنند؟ و به درون آنها نفوذ نمی کنند؟
آیا می توان از مباحث فوق چنین نتیجه گرفت که منظور از السماوات در آیات مورد اشاره اجرامی قابل رویت، فهم و ادراک در کنار خود ماست.
آیا سرنوشت سماوات و زمین به هم گره خورده است،همانطور که همواره در قرآن در کنار یکدیگر آمده،و آیا عملکرد کافرانه بشر نسبت به خدای عزیز و مهربان، سبب متلاشی شدن سماوات و به تبع آن نابودی کره ارض نخواهد گشت؟
شاید این سوال مطرح شود که منظور از غیب السموات و الارض چیست؟
وَلِلّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .../سوره ۱۶: النحل - 77
إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ/سوره ۳۵: فاطر - 38
إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ/سوره ۴۹: الحجرات - 18
در پاسخ باید گفت: مسلما در کلونی های السموات و الارض در سراسر کهکشان ها غیب حضور دارد! لکن سبع سماوات/السماوات السبع/ السماوات و الارض غیب نیست بلکه آشکارا قابل مشاهده است بطوریکه آیات تاکید دارند که ما از کنار آنها خواهیم گذشت/و کاین من آیه فی السموات والارض یمرون علیها ...
گرچه دانشمندان با پیگیری فرضیه ریسمانها ، ماده و انرژی تاریک ، دنیا های تو در تو و موازی، قسمت کوچکی از مکانیسهای پنهانی سماوات و ارض را در حال رهگیری و بررسی هستند . به آیه ی زیر توجه فرمائید:
اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یُدَبِّرُ الأَمْرَ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُم بِلِقَاء رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ/سوره ۱۳: الرعد - 2
آیه ی فوق اشاره به عَمَدٍ غیر قابل مشاهده دارد و چه بسا دانشمندان روزی به کشف و مشاهده آن نایل شوند، لکن احدی به مرزهای غیب از نوع آیه ی ذیل نزدیک نخواهد شدإِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ... :
قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ/سوره ۲۷: النمل - 65
در پایان باید گفت : سبع سماوات پدیده ای قابل فهم و رویت بوده و ارتباطی به غیب السماوات و الارض و عوالم لاهوتی/ملکوتی و جبروتی ندارد.
اگر بدنبال عوالم لاهوتی/ملکوتی و جبروتی هستیم، می بایست این معانی را در سایر آیات از فبیل آنچه در ذیل می آید جستجو نمائیم و نه در سبع سماوات/السماوات السبع/ السماوات و الارض:
مَا کَانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ/سوره ۳۸: ص -69
من از ملاء اعلی ( عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم) مخاصمه میکردند خبر ندارم.
لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ/سوره ۳۷: الصافات -8
آنها نمیتوانند به سخنان ملاء اعلی(عالم بالا) گوش فرا دهند (و هرگاه چنین بخواهند) از هر سو هدف تیرها قرار میگیرند!
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى/سوره ۵۳: النجم - 7
ادامه دارد...